کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

من و کـنـیزی آل عـبا  خدا را شکر            من و حـریـم ولی خدا، خدا را شکر

کنـیـز فـاطـمه بودن چه عـزّتی دارد            من و عنایت خیر النّسا خدا را شکر


مرا به رخصت زینب خدا پـناهم داد            که با حـسین شدم آشـنا خـدا را شکر

خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن            کـشـید آخـر کـارم کجا خـدا را شکر

خـدا نـوشت که من مـادر اباالـفـضلم            که او شود به حسینم فدا خدا را شکر

شوند جمله پسرهای من غلام حسین            کـنـند نـوکـری مجـتـبی خدا را شکر

عزیز فـاطمه! زیـنب! بیا در آغـوشم            بـیا به دامن مـادر بـیا خـدا را شکـر

نـویــدِ پــورِ عـلــمـدار داده مــولایـم            برای یاری کرب و بلا خدا را شکر

برای روز عـلمـداری‌اش دعـا بکنیم            که هست آبروی خیمه‌ها خدا را شکر

شنیده‌ام که دو دستش ز تن جدا گردد            به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر

شنیده‌ام که به صورت فتد زمین بی‌دست            مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر

شنـیده‌ام زتعصب پس از شهادت هم            سری برآورد از نیزه‌ها خدا را شکر

شنیده‌ام که حسین از قـفا شود بی‌سر            و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر

شنـیـده‌ام که لـباس اسیـری‌ات بر تن            کُـنی کـنارِ تنِ سر جـدا خدا را شکر

شنیده‌ام که شود پـاره پـاره معجـرها            حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر

پس از گذشت اسارت که از سفر آیی            سپاهِ خـصم در آید ز پا خدا را شکر

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

اُمُّ البنین بعد از حسین اُمُّ الأدب شد            شاگرد درسش، کـربلا اُمّ وهب شد

در تربیت بر مادران هم مادری کرد            شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد


خود را کـنـیـز خانه می‌دانـست اما            از لطف اهل خانه او زهرا نسب شد

حتی ادب پیش ادب هایش ادب کرد            حتی وفا هم از وفایش در عجب شد

اُمُّ القمر یعـنی که نوری در سیاهی            یعنی که فرزندش چراغ راه شب شد

در آن هیا هو حق مـادر را ادا کرد            نگذاشت روی خاک سر، زهرا سبب شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

می‌سوخت و در سینه آهی شعله‌ور داشت            از بعد زهرا حال و روزی خون جگر داشت
با دیـدن چـشمان حـیـدر گریه می‌کرد            از غصه های هر شب و روزش خبر داشت


جـان‌هـا فـدای آنکه به طـفـلان زهـرا            از هر کس دیگر ارادت بیـشتر داشت
نذر حسینـش کرده بود هر بچه‌اش را            آن مادری که دامنش قرص قمر داشت
زینب همه عشقش، دگر دختر نمی‌خواست            اما دلش می‌خواست بیش ازاین پسرداشت
جـان‌ها به قـربان و فـدای مـادری که            روزی رزق سفره‌اش خیلی ثمر داشت
سـنـگ مـزار خـاکی و بـی‌سـایـبـانش            ای کاش زائر نه فقط یک رهگذر داشت
اُمُّ البـنـیـن آمـد بـه اسـتـقــبـال زیـنـب            زینب برایش مشک پاره با سپر داشت
بعد از حـسیـن اُم البنین اُمُّ الـبـکاء شد            بعد از حسین چشمان بارانی و تر داشت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مـاه، می‌گـویند پشت ابـر پنهـان می‌شود           ماهت ای بانو شبی بر نیزه تابان می‌شود

مادر سقا! اگر بـاران نـمی‌بارد چه باک           آب، درس اول مـا در دبـسـتان می‌شـود


دامنت عباس پرور شد تعجب هم نداشت           مـور هم باشد کـنار تو سـلیـمان می‌شود

در عرب را که نـمی‌دانم ولی اُمُّ البنـین!           هرچه ایرانی است با عباس سلمان می‌شود

می‌کند فـرزندت ای بانو مگر پیغـمبری           ارمنی هم روز تاسوعا مسلمان می‌شود

خـانۀ عـبـاس تو دارالشـفـای دردهـاست           درد بی درمان هم اینجا زود درمان می‌شود

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

وجودِ اهل محبّت همیشه در خطر است           تـقـرّبِ دل عـاشـق به آه شـعـله‌ور است

چگـونه مُـرده بخـوانـیـم آن کسی را که           تمام عمر خودش با حسین همسفر است


غـبـار معصیت از دامنـش گـرفـته شود           کسی که کاسۀ چشمش ز آبِ دیده، تر است

شبی که سر نشود با حسین و گریه بر او           همان شبی ست که فرموده‌اند بی‌سحر است

نـمـاز نـافـلـۀ شـب بـدون اشـک حـسـین           عبادتی ست که مانند نخـلِ بی‌ثـمر است

فـدای خـانم محـنت کـشـیده‌ای که هـنوز           بقیع از نفس روضه‌هاش خونجگر است

هـنـوز امّ بـنـین، مـادر چـهـار یـل است           شبیه نجـمه و لیـلا اگرچه بی‌پـسر است

در آفــتــاب کــنــار ربــاب مـی‌ســـوزد           شریک شرمِ به جا مانده در دل قمر است

ز داغ مـاه، بـه ابــروش خــم نــیـاورده           غم حسین کشیده که دست بر کمر است

از آن چهار رشیدی که از کَـفَـش رفـتند           تمام دلخوشی‌اش تکّه‌های یک سپر است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

روشـنـا تـر ز آب اُمّ بـنـیـن            بـانـوی بـا حـجـاب اُمّ بنـین

انــتــخـاب ابــوتــرابـی تــو            افـتـخــار بـنـی کـلابـی تــو


خانه دار علی پس از زهرا            بی‌قـرار عـلی پس از زهرا

خـانـه‌ات خـانـۀ ولایت بـود            هـمـسریِ عـلـی برایت بود

چقَـدَر خوب بخت تو وا شد            زنـدگـانـی تـو چه زیـبـا شد

قلب و جانت شده به نام علی            که شده شوهرت؛ امام علی

بـا حـضورت بـهـار آوردی            عـطـر زیـبـای یـار آوردی

آمـدی بـوی فــاطــمــه آمــد            خـنــده روی لـب هـمـه آمـد

تو برای هـمه عـزیـز شـدی            پیش زینب ولی کـنیـز شدی

آسـمان هستی و قـمـر داری            دُرّ و گوهر به روی سر داری

در حیا و شرف قَـدَر هستی            مـادر چـار تا پـسـر هـسـتی

بـه تـو و مــادری‌ات ایـوالله            مـادرِ مـهـربـانِ «عـبـدالله»

دلت از عرش هم فراتر بود            »جعفرت»درحماسه محشر بود

دامنت مهد زهد و ایمان بود            اثـر پاکی تو «عـثمان» بود

به به از این یقین و اخلاصت            همه عـالم فـدای «عباست»

عصمت بی‌نظیر تو عشق است            شوکت شرزه شیر تو عشق است

دانـشِ مکـتـبت دلـیـری بود            خانه‌ات کهکشان شیری بود

پـسرانت اگـر چه یـل بودند            بـه وفـا و ادب مـثـل بـودنـد

درس مردی تو یادشان دادی            از خودت عشق را نشان دادی

کربلا شور جلوه گاه تو بود            نـوبـت جـلـوۀ سـپـاه تـو بود

ادبـت بـود رو سپـیـدت کرد            تـا ابـد مـادر شـهـیـدت کرد

شرف و شمس حق، نگینت کو؟            آی اُمُّ البـنـین؛ بنـیـنت کو؟؟

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا ​امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خانه دار علی پس از زهرا            بی‌قـرار عـلی پس از زهرا

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کـوه اعـتـلا ز رفعـت اُمُّ البنـین گرفت            دریـا سخـا ز رحمت اُمُّ البـنـین گرفت

خورشید اگر که واسطۀ نور عالم است            نور از جمال و طلعت اُمُّ البنین گرفت


روح الامین برای تقرب، به طور عرش            چـلـه بـرای خـدمـت اُمُّ البـنـین گـرفت

افـتـادم از نـفـس سـرِ نـفـسم ولی خـدا            دست مـرا به حـرمت اُمُّ البنـین گرفت

دست نـیـاز ما به خـدا از هـمـان ازل            پـیـونـد بـا کـرامـت اُمُّ البـنـیـن گـرفت

عـباس را به قـلۀ طاعت رسانده است            درسی که از بصیرت اُمُّ البنین گرفت

دستش شفیع خلق شود چون که بوسه از            دسـتـان با سـخـاوت اُمُّ البـنـیـن گرفت

فردا علم به دوش حسین است یاورش            هر کس به دوش، رایت اُمُّ البنین گرفت

بـایـد برات صـحـن ابالفضل را فـقـط            از دست‌های حضرت اُمُّ البنـین گرفت

از بس بقیع رفت و ز عباس روضه خواند            یـثـرب هـوای غـربت اُمُّ البنین گرفت

داغش به جای خود، سپر خونی‌اش چنان            صبر و قرار و طاقت اُمُّ البنین گرفت

مقتل نوشته است که از هوش رفته است            جـان مـرا مـصیبت اُمُّ البـنـیـن گـرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد؛ مقام حضرت ام البنین سلام الله علیها بسیار رفیع است که ما حتی به گرد آن هم نمی رسیم اما فراموش نکنیم که عصمت مختص ائمه است.

معصومه است بی‌شک و مانند فاطمه            عصمت بها زعصمت اُمُّ البنین گرفت

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از بس بقیع رفت و ز عباس روضه خواند            یـثـرب هـوای غـربت اُمُّ البنین گرفت

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ناگهان در واشد و مسمار پهلو را گرفت           دست شعله بی‌محابا پای گیسو را گرفت

پهلوی زخمی جـدا و صورت نیـلی جدا           یک غلاف بی‌مروت جان بانو را گرفت


با همان حالش به مسجد رفت دنبال علی           انـتــقـام دسـتـهـای بـسـتـۀ او را گـرفـت

دست نامحرم چنان زد، بند دلها پاره شد           وای از دستی که از چشمان او سو را گرفت

آفـتاب خـانۀ حـیـدر غـروبی تـلخ داشت           فاطمه از اهـل خانه ماه‌ها رو را گرفت

در سـیاهـیِ مـدیـنه چـشم او که تـار شد           نیمۀ یک شب سپیدی آمد و مو را گرفت

دور از چشم علی هر شب که بانو ناله زد           زینب آمد خون روی زخم بازو را گرفت

با هـمان حالـش برای قـوت قـلـب عـلی           پاشد و از دستهای فضه جارو را گرفت

بعد از آن حیدر دگر آن حیدر سابق نشد           موقع برخـاستن پهلـو و زانـو را گرفت

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آمـدم‌ تـا كـه عـزادار تـو مــادر بـاشـم            بین روضه ز مصیبات غمت تر باشم

آمـدم پـشـت درِ خـانـۀ تـو مـنـتــظـرم            تـا كه اذنـم بـدهی سـائل این در بـاشم


خـادم و بـانی مداح چه فـرقـی دارد!؟            من فقط حاجتم این است كه نوكر باشم

آبرویی كه نه، حتی بخدا رویی نیست            بـا نـگــاه تـو مـگــر آدم دیـگـر بـاشـم

مگراین نیست كه مصداق گل یاس تویی            دوستدارم كه ازاین عـطر معطّر باشم

طی این سال اگرروضه‌ای از تو خواندم            خواستم فـاطمـیّه، فـاطـمـه‌ای تر بـاشم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : عادل حسین قربان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

زیـرِ بـارانِ ستـم چهـرۀ مهـتاب شکست           آخـرین تکـه از این آیـنـۀ نـاب شکـست

پس چه شد اجـرِ مشـقاتِ پـیـمبر مـردم؟           ظاهراً بعد نـبی حرمت و آداب شکـست


طعنه و زخم زبان، غصب فدک، کوچۀ تنگ           بعد از آن در نگه مضطربش خواب شکست

برتر از بندگیِ جن و بشر ضرب علی‌ست ۱           ولی این‌بـار یـلِ غـزوۀ احـزاب شکست

پشتِ در مظهـر نامـوس خـدا را کُـشتند           دلِ بی‌تابِ علی پشتِ همان باب شکست

شیشۀ عمرِ علی بسته به عمر زهراست           چه کسی گفته علی گوشۀ محراب شکست؟

نام زهرا سببِ متصلِ ارض و سماست ۲           رفت و با رفتن او رشتۀ اسباب شکست

: امتیاز
نقد و بررسی

۱- رسول خدا(صلى الله علیه وآله) می‌ْفرمایند: "ضَربَةُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلین" (مستدرك حاكم، ج ۳، ص ۳۲ )

 ۲- در دعای ندبه می‌گوییم: "أین السبب المتصل بین الارض و السماء"

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حمیدرضا محسنات نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دل كه می‌گوییم پس دلدار یعنی فاطمه            نُه فـلـك را نقـطۀ پرگـار یعنی فـاطمه

یار پیغمر شدن، رفتن شبی در غار نیست            ما كه می‌گـوییم یار غـار یعنی فاطمه


در کرم هرکس به مقداری توانش میرسد            هـرکجا گـفـتند بی‌مقـدار، یعنی فاطمه

آنکه بخشیدست از انگشتر دستش علیست            آنکه بخشیدست از افطار یعنی فاطمه

"تنفقوا ممّا تحبّون" است مصداقش علی            معـنی "الجّـار ثُـمَّ الـدّار" یعنی فـاطمه

هرچه گـفتیم و شنیدیم از کرامات خدا            جلـوه‌اش در عـالم اظهار یعنی فاطمه

شیخ را دیدم پس از هفتاد سال اینگونه گفت            نحو و صرف و منطق و اسفار یعنی فاطمه

پِی اگرچه احمد و هر خشت آن گرچه علی            خـانۀ اسـلام را معـمـار یعـنی فـاطمه

یار گفتم درب خیبر گفت یعنی حیدر و            در مدینه "در" صدا زد یار یعنی فاطمه

بین روضه نام چاه آمد اگر، یعنی علی            هر کجا نـام در و دیـوار یعنی فـاطمه

هرکجا گفتند دشتی لاله گون یعنی حسین            هر کجا پیـراهـنی گـلـدار یعنی فاطمه

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : کمیل باقرى نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن قالب شعر : غزل

بنام نـامى مـادر بـنام حـضرت زهـرا            بنام دخـت پـیـمـبر دلـیـل خـلـقت دنـیا

بنام نـامى عـشق و بنام هـمسر حـیدر            خداى من چه بگویم،چگونه می‌شود آخر؟


دوباره قصۀ مادر دوباره قصۀ آن در            ببین که شعـله بیـفـتد به آیه آیۀ کـوثـر

ببین که شعله بیـفـتد به باب خانۀ مولا            درِ شکسته بیفتد به روى عصمتِ طاها

میان آن‌همه دشمن سپر براى على شد            مـیان آن همه آتـش فـداى راه ولى شد

قـلم چگونه نویسد ز شرح ماتم زهـرا            مَلاذِ اهل بکاء شد لـوا و پرچم زهـرا

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای ذکر مناجـات شب و خلـوت حیدر            ای شیـرِ زنان، بـانـوی با هیبت حیدر

جز حـیدر کـرار، که قـدر تو شـناسد؟            غیر از تو که داند به جهان قیمت حیدر


یا فـاطمه یا فـاطمه یا حضرت زهـرا            شـد اذن دخـول حـرم حـضرت حـیدر

مهــمـان تـو گـردیـد شب اول قـبـرش            هرکس به جهان کرد فقط خدمت حیدر

من باورم این است که حتما تو می‌آیی            هر جای ز عالم که شود صحبت حیدر

قـنـفـذ عددی نیست که جان تو بگـیرد            از پای در آورده تو را غـربت حـیدر

مثل تو درآن کوچه زمین خورد و زمین خورد            بُـرده خـبـر رفـتـن تـو طاقـت حـیــدر

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مرضیۀ عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای نـیـمـهٔ وجـودِ پیـمـبر، نـرو! بـمان            چشم‌ و چراغِ خانهٔ حـیدر، نرو! بمان

قـرآن ناطـقت شـدم ای سـورهٔ نجـیـب            شأن نـزولِ مریم و کـوثـر، نرو! بمان


ای بـرکتِ هـمـیشه! سرِ سفـره باز هم            نان از تـنـورِ خـانه بیـاور، نرو! بمان

مشغـولِ رُفت و روب شدی خانم گـلم            حالا که هست حالِ تو بهتر، نرو! بمان

«أمن یُجـیب» هـایِ مرا مستجـاب کن            هر چند هست حالِ تو «مضطر»، نرو! بمان

نُه سال عـاشقانه به هم تکـیه کـرده‌ایم            یک روح در میانِ دو پیکر، نرو! بمان

اشکِ حسین و بغضِ حسن را نگاه کن            محضِ قرارِ این دو برادر، نرو! بمان

چیزی بگو به زینب و کمتر سکوت کن            دق می‌کند بدونِ تو دخـتر، نرو! بمان

مرثـیه خـوانِ کـرب‌و‌بـلا...راویِ غـمِ            گودال و تلّ و خنجر و معجر، نرو! بمان

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : غزل

فـراق تـو بـر دل شــرر مـی‌گـذارد            شب غـصـه را بی‌سحـر می‌گـذارد

به سـودای روی تـو ای مـاه زهـرا            دلـم در شـب خـود قـمـر می‌گـذارد


اگـر تـو بـیــایـی ولـی مـن نــبـاشـم            چه داغـی به روی جگـر می‌گذارد

من آن طفـل نـامهـربـانم كه سر را            بـه دامــان لـطـف پــدر مـی‌گــذارد

كـنار تو در روضه‌ها گـریه كـردن            روی اشـک‌هــایــم اثــر مـی‌گـذارد

عــزادار زهــرا دل غــصـه دارت            شـبـی تـلـخ را پـشت سر می‌گـذارد

صـدای نـفـس‌هـای مــردی مـی‌آیـد            كـه دارد بـه دیـوار سـر مـی‌گـذارد

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

باز عـطـر یـار آمد و دنـیا به کـام شد            یعـنی دوبـاره موقـع عـرض سلام شد

این لطف هیئت است که حتی کسی چو من            با تو مـیان روضه چنین هـمکـلام شد


شکـر خدا که سـایـۀ الـطـاف مـادرت            با دست تو به روی سـرم مـستـدام شد

باز آمدم که گریه کـنم شاید اشک من            بـر زخـم‌هـای مــادری‌ات الـتـیـام شـد

روضه بخوان ز غربت مولا که بعد از این            خورشید عمر فـاطمه‌اش روی بام شد

تـازه مصیـبت دل حـیـدر شـروع شـد            هـرچـند درد پـهـلـوی مـادر تـمـام شد

ای منـتـقـم به پهلوی زخـمـی مـادرت            دیـگـر بـیـا، بـیـا کـه زمـان قـیـام شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

این لطف هیئت است که حتی کسی چو من            با تو مـیان روضه فـقـط هـمکـلام شد

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

زهـرا مـحـلّ جـلـوۀ الـلـه اکـبـر اسـت            آئـیـنـۀ تــمــام نــمـای پـیــمـبــر اسـت

کوثر عطیّه ایست خدا داده بر رسول            زهـرا عـطـیّه، اُمّ اَبـیها و کـوثـر است


هرگز کسی به مرتـبه‌اش پی نمی‌بـرد            از ظرف عقل قدر مقامش فراتر است

با وحی و با حدیث و روایات یا به شعر            مدحش به هر زبان بشود نامکرر است

توحید بی ولایت او غیر شرک نیست            اصلاً ولای فـاطمه تـوحـیـد آور است

سِّرُالصّلات، حضرت صدّیقه هست و پس            ذات نـماز مشـتـقِ انـوار حـیـدر است

زهرا که انـبـیـاء متـوسّـل به او شوند            حـتـماً مقامـش از همۀ انبـیـا سر است

احـمـد بـرای دیـدن او اذن مـی‌گـرفت            جبرییل وحی بر در او حلقه بر در است

مـثـل قـیـامت است قـیامـش کـنـار در            این ابـتـدای قـائـلـۀ روز محـشر است

از آتـشی که بـر در او شعـلـه ور شده            در خون و اشک مردم دیده شناور است

در را شکست دشمن و رویش خراب کرد            از ضرب درب، تیزی مسمار بدتر است

تقصیر میخ بود که جان از تنش گرفت            از بس که ردّ ضربۀ آن، زخم پرور است

از داغ فـاطـمـه دل سنگ آب می‌شود            اما حسین جنس غمش جور دیگر است

در قـتـلگـاه تـیزی مـسـمار دشـنـه شد            آن دشنه‌ای که روی سپیدی حنجر است

زیـنـب بـیـا و مـادر ما را کـمک بـده            در قتلگاه این که فتاده است مادر است

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در را شکست دشمن و رویش خراب کرد         از ضرب درب، تیزی مسمار بدتر است

تقصیر میخ بود که جان از تنش گرفت          از بس که ردّ ضربۀ آن، زخم پرور است

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا که تسلیـمـیم، تـسلیـمِ رضای فـاطمه            راضی از اعمال ما باشد خُدای فاطمه

شاه بانوی دوعالم اوست از این رو خُدا            آفـریـده شـاه مـردان را برای فـاطـمه


کسر شأن اوست اینکه ما فدائی‌اش شویم            گـفته وقتی که محـمّد هم فـدای فاطمه

فضّۀ او موقع جارو زدن می گفت که            کیـمـیا را یافـتـم در خـاک پای فاطمه

باعث فخـر خدا پیـشِ ملائک می‌شود            می‌رود تا عـرش وقـتی ربّنای فاطمه

چادر او از یهـودی‌ها مسـلمان ساخته            بوده وقـتی که رواجِ دین بنای فـاطمه

نوعروسی که میان حجله شد تسلیم مرگ            یافت یک عُمر دوباره از دعای فاطمه

کور مادر زاد را چشم خُدا بین می‌دهد            ذرّه‌ای از تُـربت دارُالشّـفـایِ فـاطـمـه

ترسی از بیگانگی با مردم دنیا نداشت            هر کسی از ابـتـدا شـد آشـنای فـاطمه

از بعیدات است اینکه شیعۀ غیرت مدار            خاکـسـار مـادری باشـد سِـوای فاطمه

روز مرگ من بُود روزی که اشک چشم من            گونه‌ام را تر نسازد در عـزای فاطمه

بسکه این ایّام دارد درد و زخم و ضعف و تب            وقت صحبت سخت می‌لرزد صدای فاطمه

پیـشتر از کربلا پیـری زینب می‌رسد            شانه‌های او اگر باشـد عـصای فاطمه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ حذف شد

انبیایی که اولوالعزمند غیر از مصطفی            عاجزند از درک شأن بچّه‌های فاطمه

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد حسین بناریان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شاید این روضه گریان رخ مادر باشد            یا در آمـیـخـته با غـصۀ حـیـدر بـاشد
یـا تـنـش مـثـل گـل لالـۀ پـرپـر بـاشـد            آه سخـت است اگـر قـافـیـه‌ام در باشد


چادرت مثل نفس های تو حرمت دارد
فـاطـمه بودن تو روضـۀ غربت دارد

یاس بی‌بال و پری بال و پرش می‌سوزد            پشت دربود چرا تاج سرش می‌سوزد
باهمان حال خـدا هـمسفرش می‌سوزد            و خجل گشت علی در نظرش می‌سوزد

مانـد در پـشت در خـانه فـقـط آه کشید
آه از جـور همین مـردم گـمـراه کـشید

باهمان قـامت خود باز قـیـامت کردی            بر تـمـامی امـامـان تو امـامت کـردی
و رسـولان خـدا را تـو هـدایت کردی            غربت بیت عـلی را تو روایت کردی

تـا در آئـیـنـۀ اجـلال نــمـایـان شـده‌ای
طعنه بر شرک تمامی خـدایان شده‌ای

نام زهـرا گره از کار سلیـمان وا کرد            یک نظر تا ابـدالـدهر براین دلها کرد
باهمان پهلوی بیمار چنان غـوغا کرد            آتـشی در دل آشـوب عـلـی برپـا کرد

راه پـرواز مـلائـک به بهـشـتی مـادر
چه به روی در این خانه نوشتی مادر

فـاطمه بود اگرصبح قیـامت برپـاست            فاطمه بود که احکام شریعت برپاست
فاطمه بود که روح و دم غیرت برپاست            فـاطمه بود که معـنای ولایت برپاست

او سـرآغـاز مسـیر مکـتـب خـاتم بود
فـاطـمه رمـز مسـلـمـان شـدن آدم بود

بال جبـریل امین فـرش حـریمت باشد            وتسـلای عـلی عـطر و شمـیـمت باشد
نوکری کردنم از لطف رحـیمت باشد            روزی ما همه از دست کـریمت باشد

ما در این راه فـقط گرد مدارت هستیم
غـصه داریم به دنـبـال مزارت هستیم

تا ابـد گریه کن روضۀ کـوثـر هستـیم            تا ابـد خـانه به دوش غـم حـیدر هستم
تا ابـد شـیـعـۀ سـلـمـان پـیـمـبر هستیم            تا ابد پـیـرو هـر امر ز رهـبـر هستیم

جـان نـثـاریـم گـدایـان شه عـلـقـمـه‌ایم
ما فـقـط مـنـتـظـر مـنـتـقـم فـاطـمـه‌ایم

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : هادی ملک پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خون می‌رود ز چشم ترم پای رفتـنت            پـشـتـم خـمـیـد پای تـمـاشـای رفـتـنت

ای با شتاب عزم سفر کرده صبر کن            خانه هـنـوز نـیـست مهـیـای رفـتـنـت


یـا از خــدا بـخـواه بـمـانـی و یـا مـرا            زنـده مـخـواه فـاطـمـه فردای رفـتـنت

نجوای سجده‌های تو عجل وفاتی است            هـمـواره از خـداست تـمـنّای رفـتـنت

ذکـــر بــریــدۀ تـو گــواه بـــریــدن و            حال قـنـوت‌هـای تـو گـویـای رفـتـنت

ای کاش زخـم‌های تنت ایـنـقـدر نـبود            تا مـانـدنت رقـم بـخـورد جـای رفتنت

با هر نفس به پیرهنت رنگ گل نشست            شد سـرفـه‌ها جـواب مـعـمـای رفـتنت

بـسـته کـتـاب عـمـر عـلی را وداع تو            هر برگ آن رسیده به امضای رفتنت

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بهـار بنـدگی‌ام را خـودم خـزان کـردم            گـنـاه کـردم و از کرده‌ام زیـان کـردم

چـقـدر دل، سـرِ آمـال خـویـش آزردم            چه کارها که برای دو لـقمه نان کردم


رضای صاحب خود را نکرده‌ام منظور            نگاه بر سخن و حرف این و آن کردم

به جای خیر فـقط دردسر شدم عمری            همیشه خون به دل صاحب الزمان کردم

مرا گرفت به آغوش و زیر و رویم کرد            همین که وضع بدم را کمی بیان کردم

هزار بار زمین خوردم و خدا را شکر            هــزار بـار تـوسـل بـر آسـمـان کـردم

مرا همیشه دعا کرد و مهربان تر بود            از آن چه در همۀ زندگی گـمان کردم

همین که فـاطـمه گـفـتم مرا خریـد آقا            قـسم به فـاطمه صد بار امتحـان کردم

دم غـروب غـریـبـانـه گـریـه و زاری            بـرای غـربت آن قـبـر بی‌نـشان کردم

پرش شکسته پرستو و در قنوتش خواند:            هـوای پـر زدن از بـین آشـیـان کـردم

برای آن که نبـیـند عـلی چه شد دسـتم            سه ماه بازوی خود را از او نهان کردم

: امتیاز